خواص و مواجهه با فتنه ها
محمد مهدی تهرانی
سخنان رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد یک کلید واژه پرمعنا داشت و آن همان اشاره به واقعه "مسجد ضرار" بود؛ مسجدی که درصدر اسلام به موازات مسجد قبا ساخته شد و منافقین را در دل خود جای داد. ایشان فرمودند: «با مسجد ضرار و تقلید ظاهری از امام بزرگواری که از عمق دل و جان غرق قرآن بود، نمیتوان این مردم آگاه را فریب داد؛ چرا که دل این ملت، به نور ایمان روشن است.»
اما مقصود از طرح این کلیدواژه چه بود و چه کسانی بانیان مسجد ضرار بودند؟ چه جریانی به موازات خط ولایت نقش آفرینی می کرد و از ادبیات روزهای آغازین انقلاب هم برای پیشبرد اهداف خویش بهره می گرفت؟ مصادبق مسجد ضرار چه جریان و کسانی بوده و هستند؟ این همه سؤالاتی است که با مراجعه به تاریخ و تطبیق آن با شرایط کنونی می توان برایشان پاسخی درخور یافت.
مسجد قبا پایگاه مسلمین شده بود و منافقان مسجدی نو ساختند با این بهانه که افراد ناتوان و بیمار و پیران از كار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند و در شبهای بارانی كه گروهی از مردم توانایی آمدن به مسجد قبا را ندارند، فریضهی نماز را آنجا انجام دهند. پایگاه دومی ساخته شده بود در قواره مسجد با نیتی در ظاهر خیرخواهانه تا جامعه مسلمین را دو پاره کند و مأمنی باشد برای آنان که میانه ای با ساکنان مسجد قبا ندارند. در واقع، منافقین در کنار اردوگاه رسول خدا اردو زده بودند. ظاهر اردوگاه یکی بود و تریبون ها یکی؛ اما تحت لوای نماز و عبودیت، گروهی نفاق آلود برای تداوم حیات خود در جامعه مسلمین طرح بازی می ریخت.
نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب برگزار شد تا ایشان بعد از انتخابات به صراحت در مورد شرایط روز کشور و تکلیف جریانات مختلف سیاسی و خاصان کشور سخن به میان آورند. صراحت آن قدر بود که دیگر همه وظیفه خود را بشناسند و دریابند که چه باید کرد. خط اسلام مشخص بود و ساخت مسجد قبا هم به پایان رسیده بود. خط حق ترسیم شده بود و خط باطل نیز.
رهبر انقلاب از سیاسیون خواستند تا طرحریزی دستهاى دشمن را ببینند. ایشان در باب انتظارشان از سیاسیون و منتقدان فرمودند: «جشن پیروزى 40 میلیونى را این برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن میخواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم كرد.»
خطبه نماز جمعهی آن روز آنقدر صراحت داشت که کسی نتواند خط ولایت را با بیراهه اشتباه بگیرد. اما با چند هفته تأخیر، نماز جمعه ای دیگر با وجهه خیرخواهی برای نظام برگزار شد که شرکت کنندگان در آن با رویکردی دیگر دوشادوش جمعی که با اصل نظام مشکل داشتند، به دانشگاه تهران آمدند تا حضور سبزشان را در پناه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کنند و حرف های دیگری جز آنچه گفته شده بود، بشنوند و البته شنیدند. شرکت کنندگان اردوگاهی غیر از اردوگاه مسجد قبا را انتظار می کشیدند.
در حالی که نتیجه انتخابات از سوی رهبر انقلاب قطعی اعلام شده بود، هاشمی رفسنجانی همچنان از ابهام ها و تردیدها سخن گفت. او منتقدان انتخابات را جمع زیادی دانست و از آنها با عنوان "مردم" در مقابل "حکومت" یاد کرد. هاشمی باز هم شرایط کشور را بحرانی لقب داد تا برای چند روز دیگر اغتشاش و ناآرامی دوباره میهمان پایتخت باشد.
سخنان آن روز او البته واکنش های زیادی را در پی داشت. جعفر شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز با اشاره به تردیدهای هاشمی گفت: «این تردید ویرانگر بوده و ادعای ثابت نشده است و تعقیب ادعای ثابت نشده ما را به یاد تاریخ میاندازد. زمانی كه در بصره ادعا شد امام علی (ع) در خون عثمان شریك است و این ادعای ثابت نشده جنگ را به راه انداخت و 18 هزار نفر كشته شدند. در حالی كه در مسائل پیش آمده بعد از انتخابات 20 نفر كشته شدند و اگر ما امروز از تاریخ عبرت نگیریم مطمئناً ضرر خواهیم كرد.»
عدم حضور برخی شخصیت ها از جمله هاشمی رفسنجانی در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد شاهدی است که تحلیل های خوبی را ارائه نمی کند. طبیعتا می توان پرسید کسانی که این روزها فریاد ولایتمداری و ولایت پذیری شان گوش فلک را کر کرده بود، چرا حاضر به تمکین در مقابل رای و نظر رهبری و آرای ملت نیستند؟ چرا این بار دموکراسی را وقعی نمی نهند؟
رهبر انقلاب در کنار سخن گفتن از مسجد ضرار، به تقلید ظاهری از امام و ادبیات انقلاب هم اشاره کردند و افزودند: «خیال نكنند با یك تقلید مغلوط از حضور عظیم مردمى در انقلاب سال 1357، یك كاریكاتور از آن انقلاب، می توانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامى ضربه بزنند. این تجربه براى دشمن باید پیش آمده باشد. اشتباه نكنند؛ نظام اسلامى با این حرفها شكست نخواهد خورد.»
ارائه تصویر کاریکاتوری از انقلاب و الگوگیری های این چنینی برای زمین گیر کردن انقلاب مصادیق عمده ای در جریان معترض به نتایج انتخابات داشت. از همان آغاز که میرحسین موسوی نخست وزیریاش در دوره امام را به رخ میکشید، میشد روزی را دید که الله اکبر به دستور بیبیسی و برای تأیید او بر بالای پشت بام ها سر داده شود.
در واقع، در این انتخابات از تابلوی خط امام برای مقابله با خط امام بهره گرفته شد. این همه یک بار مفهومی خاص دارد. اگر تا دیروز خطر در خط روشنفکری و ادبیات وارداتی غرب بود، اگر سخن از دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان و کذا بود، این بار سخن از همان دین و نماز و قرآن و خط امام است و این یعنی خط نفاق و سرآغاز جنگ نهروان. این همان محوری است که ابراهیم شفیعی سروستانی نیز مورد توجه قرار می دهد: «دشمنان انقلاب پس از 30 سال به این نتیجه رسیده بودند که با طرح شعارهای متضاد نمی توان با آرمان های انقلاب به مبارزه پرداخت از این رو اقدام به تخریب نظام از درون کردند.»
این همه سرآغاز یک رشته و شروع یک خط سیر است برای مواجهه با نظام. مواجهه ای که داعیه داران آن خود را خیرخواه نظام لقب می دهند و مدافع انقلاب و خط امام و حق مردم، از نماز می گویند و اینکه جمعی پیر و خسته اند، اما بنای نفاق را در سایه مسجد ضرار بنیان می گذارند.
این یعنی قرآنهایی که در صفین هم بر سر نیزه رفت؛ یعنی کمک گرفتن از شال سبز و یعنی استمداد پی در پی از علما و مراجع در عین انتقال گزارشات یکجانبه و غلط به صورت مکرر و بیوقفه. این همه یعنی اعمال فشار با زبان و ادبیات دین و انقلاب برای بازگشت مالک از نبرد با معاویه. میخواهند نظام از موضع خود کوتاه بیاید. و از همین جاست که باید نقش آفرینی خواص را بررسی کرد و مردودی ها را شناخت.
در حالی که جمهوری اسلامی تحت سختترین شرایط و هجمههای داخلی و خارجی قرار داشت، بخش عمدهای از آنان که خود را سیاسی و عالم و روشنفکر و صاحب نظر میدانستند، زبان در کام گرفتند و لب فروبستند؛ آن قدر که رهبر انقلاب یک تنه در مقابل هجمهها سینه سپر کند. و عجیب آنکه بعد از سخنان صریح و بیپرده رهبر انقلاب در نماز جمعه هم برخی جانب احتیاط را گرفتند تا مبادا از مبادی آداب بودناشان چیزی کم شود. خواصی که باید فریاد میزدند، سکوت کردند و این همه در حالی بود که هجمههای رسانههای بیگانه در اوج خود قرار داشت. شکوه و عظمت حضور ملت و تأثیرات بینالمللی آن به یکباره از ایران اسلامی به یغما میرفت. برخی بهاصطلاح ولایتمداران آن روز نه تنها هیچ نگفتند که بعضاًً با سخنان دو پهلو نمک بر زخم انقلاب پاشیدند.
اگر علی نبود در احد، پیامبر را به شهادت می رساندند و این روزها فقیه جامع الشرایط در معرض آماج تیرهای زهرآگین قرار داشت، در حالی که طلحه ها و زبیر ها بیشرمانه سکوتی تلخ اختیار کرده بودند. برخی خاصان بلند رتبه هم مردود شدند چه برسد به سایرین.
و البته بودند خواصی که تاب نیاوردند شکست را و انکار کردند آنچه را که اظهر من الشمس بود. کسانی که در کارنامهاشان همراهی با امام را هم ثبت کرده بودند؛ اما چون کار پیکار سخت شد و تشخیص، دشوار، قالب تهی کردند؛ یا منفعل شدند و یا در نقش سربازان دشمن به صحنه آمدند. دست های دشمن را ندیدند!
البته بیانات رهبر انقلاب متعلق به قشر و حزب و گروهی خاص نیست. خواصی که بعد از انتخابات با غرور و بدون در نظر گرفتن مصالح کشور عمل کردند هم مردودند و این همه را تاریخ انقلاب به یاد خواهد داشت تا آیندگان در موردش قضاوت کنند.